سهراب سالاری برای کار از آبادان به تهران میرود و در کارخانهٔ عمویش مصطفی سالاری مشغول میشود. سهراب با دختری به نام ترانه آشنا میشود. ترانه آبستن است. سرپرست ترانه، اصغر ژیلا با نقشه سعی دارد سهراب را به عنوان پدر بچه جا بزند تا مخارج وضع حمل ترانه به گردن سهراب بیفتد. سهراب به دختر دوست خانوادگی عمویش علاقه پیدا میکند ولی ترانه مزاحم آنها است. سهراب و ترانه در قایق با هم مشاجره میکنند و قایق واژگون شده و ترانه در آب غرق میشود
No artwork of this type.
No artwork of this type.
No artwork of this type.
No artwork of this type.
No artwork of this type.
No artwork of this type.
No lists.
No lists.
No lists.
Please log in to view notes.