یوسف در شهری کوچک دامپزشک است، او روزها به گاوداریها سرکشی میکند و شبها به شکار گرگ میرود. او روزی به دل آتش میزند تا جان گاوها و گوسالهها را نجات دهد که بدنش دچار سوختگی میشود؛ این موضوع زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد و در این میان به واسطه گرگی زخمی با زنی به نام رعنا آشنا میشود که برای رهاسازی و کنترل جمعیت گرگها وارد شهر شده است
No lists.
No lists.
No lists.
Please log in to view notes.